تاريخ تمدن بشري يك رشته پيوسته و تدريجي از نوآوريها، اختراعات و آثار ادبي و هنري است و در دورههايي شاهد جهشهاي بزرگي در اين خصوص بودهايم. حقيقت و جوهر تمدن و ترقيات، روح ابداع، اختراع و شاهكارهاي ادبي و هنري است. آرنولد توين بي معتقد است تمدن، حاصل نبوغ، ابتكار و نوآوري مردمان يك جامعه است. ويل دورانت آن را نتيجه خلاقيتهاي فرهنگي جامعه معرفي ميكند. تمامي اين خلاقيتها توسط انسانها به وجود آمدهاند، حال جهاني را تصور نماييم كه اين سير تمدني نه توسط انسان بلكه به وسيله مصنوعات او، هوش مصنوعي، ادامه يابد. در واقع در عصر كنوني در حال گذار از حكومت انسان، به عنوان يكتا منبع خلاقيت به سمت فناوري جديدي به نام هوش مصنوعي هستيم كه در پي ربودن گوي سبقت از بشر است. سامانههاي هوش مصنوعي امروزي قادر به توليد اختراعات و پديدآوردن آثار ادبي هنري هستند. اين سامانهها ميتوانند با ابداع فرآيندهاي خلاقانه، تحولاتي عميق در زندگي اجتماعي بشر ايجاد كنند. با پيشرفت روزافزون فناوري و به تبع آن فناوري هوش مصنوعي، شاهد دخالت هرچه بيشتر اين ماشينهاي خلاق در زندگي روزمره انسانها هستيم. امروزه جوامع بشري ناگزير خواهند بود براي سازگاري با اين پيشرفتها، شركاي جديد زندگي خود را به رسميت بشناسند و سپس قواعد و قوانين جديدي براي كنترل اين صورت نوين زندگي وضع نمايند. يكي از اين حوزهها كه نياز به وضع قوانين جديد يا اصلاح قوانين فعلي دارد، حوزه مالكيت فكري است.
هماكنون هوش مصنوعي توانايي انجام فعاليتهايي را دارد كه سابقا نيازمند دخالت مستقيم انسان بود. اين دستگاهها بدون دخالت انسان قادر هستند حتي سيستم خود را ارتقا بخشند و به خلق و انجام اختراعات جديد بپردازند. درصورتي كه تعلق اين اختراعات به هوش مصنوعي تاييد شوند، ما با هوش مصنوعي مخترع روبهرو هستيم. بررسي جايگاه حقوقي اين اختراعات و شيوه حمايت از آنها از موضوعات جديد نظام مالكيت فكري است. شناسايي هوش مصنوعي به عنوان مخترع و همچنين حمايت و تشويق اينگونه از اختراعات با انگيزه كمك به پيشرفت فناوري و انجام اختراعات بيشتر، موضوع اين تحقيق است.
«ماشين خلاقيت» توسط استفان تالر و «ماشين اختراع» توسط جان كوزا خلق شدهاند كه هر دو مثالهايي از هوش مصنوعي هستند كه اقدام به توليد اختراع نمودهاند اما در اظهارنامه ثبت اختراعات آنها، نامي از هوش مصنوعي به عنوان مخترع به ميان آورده نشده بود و مخترعين اين ماشينها به عنوان مخترع معرفي شده بودند.
متعاقبا و در سال 2018 استفان تالر به همراه تيمي از حقوقدانان به رهبري رايان ابوت اقدام به ثبت اختراعاتي نمودند كه در اظهارنامه ثبت آنها يك هوش مصنوعي به نام «دابوس» به عنوان مخترع معرفي شده بود.
دابوس يك سيستم هوش مصنوعي است كه توسط استفان تالر توسعه يافته و تاكنون موفق به توليد دو اختراع شده است. در اظهارنامه ثبت اين اختراعات، عملكرد دابوس اينگونه توصيف شده كه اين هوش، يك شبكه عصبي مصنوعي است كه قادر است عناصر و مفاهيم مختلف آموختهشده را به ابداعات بالقوه بدل كند.
درخواستهاي ثبت اختراعات ابداعشده توسط دابوس در كشورهاي امريكا و انگليس و همينطور در دفتر ثبت اختراعات اروپايي به اين دليل كه مخترع آنها «شخص حقيقي» نبود رد شدند و اينگونه استدلال شد كه در قانون ثبت اختراع اين كشورها و اروپا در توصيف مخترع از كلمه شخص استفاده شده بنابراين دابوس كه يك هوش مصنوعي است و انسان نميباشد، نميتواند به عنوان مخترع اين اختراعات شناخته شود.
اين تقاضا در استراليا سرنوشت ديگري پيدا كرد. در استراليا اظهارنامه ثبت اختراع توليدشده توسط دابوس، پس از عدم پذيرش اوليه در دفتر ثبت اختراع، نهايتا در دادگاه تجديد نظر مورد پذيرش قرار گرفت. قاضي استراليايي با تفسير موسع از كلمه مخترع و با تاكيد بر اهداف نظام ثبت اختراعات، اعلام كرد كه ميتوان هوش مصنوعي را به عنوان مخترع پذيرفت. از نظر اين قاضي منظور از كلمه مخترع در قانون، هرعاملي است كه بتواند اختراعي انجام دهد.
ايشان در پاسخ به اين مساله كه آيا خروجيهاي حاصل از الگوريتم هوش مصنوعي خودكار بايد به عنوان اختراع ثبت شوند يا خير، اعلام كرد كه پاسخ به اين سوال مستلزم بررسي اهداف و دليل وجودي سيستم ثبت اختراع است. در ديدگاه وي توجيه و دليل اصلي موجوديت نظام ثبت اختراع در حقيقت ايجاد انگيزه براي انجام اختراع و در نهايت افشاي آن و قرار دادن دانش در اختيار جامعه است. سوال اين است كه آيا هوش مصنوعي مخترع خودكار نياز به آن دارد كه براي انجام اختراع توسط نظام ثبت اختراع مورد تشويق قرار گيرد يا خير؟ و آيا اين نظام باعث ايجاد انگيزه در او ميشود؟ بايد در نظر داشت كه اگرچه اين سيستمها به صورت خودكار عمل كرده و اختراع ميكنند، اما اين انسانها هستند كه آنها را ساخته و به آنها رسيدگي ميكنند. بنابراين در اين صورت ميتوان گفت كه مشوقهاي سيستم ثبت اختراع ميتوانند در خصوص اختراعات توليدشده توسط هوش مصنوعي هم به نحوي موثر واقع شوند. اعطاي حق اختراع به اختراعات توليدشده توسط هوش مصنوعي باعث افشاي اطلاعات اين نوع از اختراعات و تجاريسازي محصولات جديد خواهند شد. اگر مالكان هوش مصنوعي نتوانند حمايت نظام حق اختراع را به دست آورند ممكن است از اختراعات هوش مصنوعي در قالب اسرار تجاري حمايت به عمل آورند كه دراينصورت هيچگونه افشاي عمومي صورت نخواهد گرفت و جامعه از اين دانش بهرهاي نخواهد برد.
درحقيقت اعطاي حق اختراع به اختراعات هوش مصنوعي باعث صيانت از تماميت نظام حق اختراع و حقوق اخلاقي و معنوي مخترعين انساني ميشود. حقوق مالكيت فكري اهدافي از قبيل حمايت از حقوق معنوي و غيرمادي نيز دارد. در مورد اختراعات هوش مصنوعي، افراد ممكن است براي كاري كه خودشان انجام ندادهاند بلكه ماشينها انجام دادهاند، اعتبار به دست آورند و اين باعث ايجاد عدم صداقت بين داوطلبان ثبت اختراع شده و به افراد اجازه ميدهد كه اعتباري كه مستحقش نيستند را به دست آورند. اين اتفاق باعث ناعدالتي در حق هوش مصنوعي نميشود اما ممكن است در حق ديگر افراد اجحاف شود به ويژه زماني كه اختراعات هوش مصنوعي رواج بيشتري پيدا كنند و در اين صورت دستاوردهاي افراد معمولي ديگر به چشم نخواهند آمد.
در برابر چنين نظراتي، مخالفيني هم در اين زمينه وجود دارند و اين مخالفت گاهي در پرتو ترسي است كه افراد بهطور عمومي نسبت به هوش مصنوعي دارند. در ابتدا اين نگراني وجود دارد كه اعطاي حق اختراع به اين اختراعات، بهطور منفي بر آينده نوآوري و اختراعات انساني تاثير خواهد گذاشت به گونهاي كه جايگزين كردن اختراعات انساني با الگوريتمهاي خودكار موجب ضعف هوش انساني و از رواج افتادگي روشهاي علمي خواهد شد. علاوه بر اين خاصيت ويژه بودن استعدادهاي نوآورانه انساني به مرور زمان از بين خواهند رفت زيرا فرآيند اختراع و نوآوري، بسيار آسان در دسترس افرادي قرار خواهد گرفت كه هيچ گونه منابع علمي ويژه يا مهارت و دانش خاصي ندارند.
با اين حال موافقين معتقدند با توجه به مزاياي افزايش سرعت توليد اختراعات و توليد بيشتر اختراعات قابل ثبت، اعطاي حق اختراع به اختراعات توليدشده توسط كامپيوتر، باعث ايجاد انگيزه و مشوقي خواهد شد كه با اهداف نظام حق اختراع همسو ميباشد. درست است كه ريسكها و خطرات علمي و اقتصادي در اين مسير وجود دارد اما اين خطرات از طريق راهكارهاي ديگري قابل حل هستند و نيازي به خارج كردن اين دسته از اختراعات از نظام حق اختراع نميباشد. حق اختراع باعث تشويق فعاليتهايي خواهد شد كه در غياب اين حق، اين فعاليتها در اندازه كوچكتر و طي زمان طولانيتري اتفاق ميافتند لذا مشوقهاي اقتصادي براي سرعت بخشيدن به پيشرفت و ارتقاي هوش مصنوعي مخترع منجر به سودآوري خواهد شد و اين دقيقا همان توجيه اعطاي حق اختراع به افراد مخترع انساني است و مباحثي كه در زمينه دلايل اعطاي حق اختراع به مخترعين انساني مطرح ميشوند در زمينه اعطاي حق اختراع به اختراعات هوش مصنوعي مخترع نيز قابل طرح و بحث هستند.
در پايان قابل ذكر است كه با فرض پذيرش هوش مصنوعي به عنوان مخترع و با توجه به ماهيت اين اختراعات و سرعت پيشرفت فناوري و به تبع آن توليد اختراعات بيشتر توسط هوش مصنوعي اين ترس وجود دارد كه مالك حقوق ناشي از اختراعات هوش مصنوعي مخترع، انحصار زيادي در يك صنعت خاص به دست آورد و موجبات رقابت غيرمنصفانه فراهم شود. بنابراين بايد حقوقي كه به اين دسته از اختراعات تعلق ميگيرد محدودتر بوده و نسبت به اختراعات مخترعين انساني، انحصار كوتاهمدتتري داشته باشند.
از نظر نويسندگان اين مقاله قوانين بينالمللي و ملي براي پيشبرد اهداف نظام حقوق مالكيت فكري و در جهت تشويق نوآوري، ضروري است هوش مصنوعي مخترع مورد شناسايي قرار گيرد و براي حمايت از اختراعات توليدشده توسط هوش مصنوعي مخترع قوانين ويژهاي وضع شود.
نویسندگان:
دکتر مهدی زاهدی، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس هیئت مدیره انجمن علمی حقوق مالکیت فکری ایران
مرجان ایمانیکیا، دانشآموخته کارشناسی ارشد حقوق مالکیت فکری دانشگاه علامه طباطبائی و عضوانجمن علمی حقوق مالکیت فکری ایران
منتشر شده در: روزنامه اعتماد، شماره ۵۱۵۸ – ۱۴۰۰ پنج شنبه ۵ اسفند